من تنها کفشدوزکی هستم که خدارا دید

نميدونم فردا چه جوري فكر ميكنم

امروز فكر ميكنم تو اصلا مدتهاست كه منو نميبيني نميدونم فردا چه جوري فكر ميكنم من تنهام نميدونم امروز چي ميشه نميدونم اگه نگاهي به من بكني امروز فردا من چه جوري فكر ميكنم خيلي ميترسم از اين جوابي كه ميخوام امروز بگيرم ميترسم نميدونم فردا اگه جوابم مثبت بشه چه جوري فكر ميكنم اگر امروز جوابم منفي شد چي فقط اينو ميدونم امروز كه تو به من نگاه نكردي خداي مهربون چند وقته صدامو نميشنوي خداي مهربون نميدونم فردا چه جوري فكر ميكنم ...
1 تير 1393

منتظر موندن خيلي سخته

خدايا خودت ميبيني كه چه جوري بدنم از اين سوراخ سوراخ شدنا كبود شده خدايا خودت ميدوني اگه ايندفعه بهم جواب ندي نا اميد ميشم خدايا خودم ميدونم كه هميشه تو لحظه هاي سخت جوابمودادي خدا خود ت ميدوني خيلي سخته منتظر هيچي بودن خدايا ميدوني كه ماه رمضون شروع ميشه خدايا خودت ميدوني كه چند روز ديگه يه تابستون ديگه از زندگيم كم ميشه خدايا خودت خوب ميدوني يه ماه ديه سالگرد ازدواجمونه خدايا خدايا خدايا يه نگاهي به من بكن ديگه كم اوردم خدايا تو ميتوني فرداي منو به بهترين روز زندگيم تبديل كني خدايا به اين بنده گناهكارت رحم كن تنهام نذار. ...
31 خرداد 1393

مرا آزاد کنید

وای از آنروز که قلب زنی شکسته شود وای از آنروزی که فرشته ها بی خانمان شوند وای از آن روز که قلبی درد بگیرد خداوندا به کدامین گنا قلب مادری را میآزاری خداوندا کدامین مادر تقاس نامردمی ها را پس خواهد داد خداوندا دلم بیمار است وقلبم شکسته خداوندا در انتظار روزهای گرمت هستم خداوندا تو آنقدر عادلی که تا عدالت را نگسترانی آرام نمیگیری این نامردان روزگار را به تو میسپارم تو هیچ وقت فرشته هایت را نمیآزاری ...
30 مهر 1392

ققنوس

دلم تنگ است  و اين روزها آسمان چه بي رحمانه بر سرم باران ميكوبد دلم در آرزوي كودكي هايم هر روز ميگريد دلم ميخواهد امروز ققنوس باشم  هر آنقدر كه آتش داغ باشد عيبي ندارد تكرار خواهم شد دلم تنگ است  دلم تكرار ميخواهد دلم تنهاست  دلم يك دوست ميخواهد دلم ميخواهد امشب كلبه تنهاييم  باز باشد دلم ميخواهدامشب بچگي هايم بايك دوست تنها نماند خدايا سوختم من سوختم دلم تكرار ميخواهد من امشب در شب ققنوسيم باز ميسوزم ميخواهم دوباره زندگي از سر بگيرم دلم تكرار ميخواهد من هرشب سوختم ساختم دريغ از يك لبخند دلم تكرار ميخواهد دريغ از شادي  و آزادي و نجوايي دلم تنهاست . وآتش همچنان پابرجا دريغ از لحضه ا...
17 مهر 1392

پاييز هم از راه رسيد

دوباره خورشيد طلايي تابستون داره بي رنگ ميشه من اينجوري فكر نميكنم فكر ميكنم رنگشو داره ميده به برگاي زرد پاييز ميبيني آخه رنگ برگا خيلي دارن قشنگ ميشن دوباره پاييز از راه ميرسه آه خدايا دلم چقدر گرفته دلمو مثل درخشش خورشيدت بدرخشون رنگشو بده به فرشته هاي مسافر آسموني من كجاي كارم اشتباه بود اين زمستونو به مناسبت كدوم تولدي بهم هديه دادي خدايا دلم يخ زد تابستونت هم اومد ولي يخش آب نشد اوني كه اون بالا داري به من نگاه ميكني نميدونم به من ميخندي يا برام گريه ميكني اگه من دشمنت هم باشم ديگه دلت برام بسوزه تورو به تولد بهترين بندت كه چند روز ديگست قسمت ميدم گناهان منو ببخشي به من نگاه كني شايد يخ دلم باز شد من يه زمستون ديگه دو...
20 شهريور 1392

بدون عنوان

وقتی آسمانت به قدر ی بلند است که  دستانم همیشه آرزوی چیدن ستاره هایت را دارد وقتی خورشیدت به قدری گرم است که هر سرمایی تاب ایستادن روبرویش را ندارد وقتی روزت آنقدر روشن است حتی وقتی چشمانم را میبندم خوابم نمیبرد وقتی پیچکان وحشی باغت آنقدر سبزند که هر نقاشی را که میکشم مداد رنگی سبزی به این زیبایی پیدا نخواهم کرد . وقتی آنقدر صدا هست که دیگر فریادم را کسی نمیشنود وقتی در پیچ و خم زندگی آنقدر  دویدم که راه را گم کرده ام وقتی بارانت آنقدر زیاد بود که چتر هم خیسم میکرد وقتی دریایت آنقدر عمیق هست که جز غرق شدن چاره ای نمیبینم خدایا وقتی همه چیزت آنقدر بزرگ هست که دستانم به هیچ کجا هم نمیرسند دستانم را تو بگیر که تنهای...
14 مرداد 1392

در پناه تو

تو اینقدر بزرگی که آسمون به این بزرگی با این همه ستاره هاشو خلق کردی تو اینقدر ای مهربون بزرگی که ماه به این قشنگی رو خلق کردی که بعضی وقتا به من لبخند میزنه تو اینقدر بزرگی که خورشیدو خلق کردی که خونه های مارو روشن کنه گرم کنه تو اینقدر بزرگی که این همه رنگ رو به آسونی خلق کردی تو اینقدر بزرگی که یه درخت خلق کردی تو کویر آدم زیر سایش چه آرامشی داره تو اینقدر بزرگی که وقتی به یه توت فرنگی نگاه میکنم زیباییش منو مبهوت میکنه ساعت ها تو اینقدر بزرگی که معجزه مثل خوردن آب برات راحته وتو اینقدر بزرگیییییییییییییییی.................   مهربونم  چی میشد تو آسمون ÷ر از ستاره یه ستاره برای من میزاشتی یه ماه که برام لبخ...
26 خرداد 1392

فرشته تنهایی من و دوستام

وقتی پول نداری یه دو ریالی برات میلیونها تومن ارزش داره وقتی حوصله نداری یه سایه درخت برات مثل یه جنگل پر از گل و گیاه و پرنده و یه آبشار خوش صدا ارزش داره وقتی نمیتونی مکه بری یه سقا خونه برات مثل یه حج واجب ارزش داره حتی اگه جایی برای دور زدن نداشته باشه یه شمع مثل ده تا دور زدنه وقتی خسته ای یه رختخواب نرم برات مثل اینه که تو ابرا خوابیده باشی وقتی نا امیدی یه خبر خوب برات مثل یه اتفاق تاریخی بزرگ ارزش داره وقتی تو کلبه تنهاییت هیچ صدایی نمیاد صدای گریه یه فرشته کوچولو برات مثل آهنگ آسمانی حضرت داود به نظر میرسه ولی وقتی سردته  وقتی خیلی خیلی سردته دیگه هیچ چیز نمیتونه گرمت کنه جز نگاه آروم یه فرشته کوچولوی معصوم وقتی ب...
20 خرداد 1392

رقص فرشته ها

خداوندا یا به من آرامش عطا کن یا به من صبر بده که هر چه از تو رسد را پذیرا هستم . تورا دوست دارم مرا دوست داشته باش تو همدم تنهاییم هستی . وقتی کسی کنارم نیست تو هستی که من گرمای وجودت را حس میکنم ولی مدتهاست که سردم است وتو  مرا  در تنهایی سرد درنا کجا آباد رها کرده ای و در این گرد باد تنهایی من به کجا پرت میشوم  خداوندا من تنهاییم  اگر فرشته هایت را به من نمیدهی مرا به جایی ببر که فرشته هایت آنجا برایت میرقصند
7 خرداد 1392