آب نبات کودکی ام من را تنها نگذار
گاهي تلخ گاهي شيزين اين رسم روزگار است
در اين كشاكش درد روزگاريست كه به جز تلخي چيزي را به ياد ندارم
ياد طعم شيرين آب نبات چوبي كودكي ام به خير
باران شيرين زندگي دوباره كي بر سرم خواهد ريخت
من كه سالهاست چترم را كنار گذاشته ام
در جنگلهاي تنهايي من به دنبال كلبه شكلاتي كذايي رفتم، اما در آنجا بقير
از جادوگري زشت روي نديدم
واي كه من تشنه شهد زنبورم حتي اگر نيشم بزند
پرستوي خوشحاليم خيلي وقت است كه كوچ كرده
ميخواهم پرستوي دلم را برگرداني
ودر فراسوي زمان فرشته اي را پيدا كني كه به من با بازگشت پرستو ها، وعده داده بودي
من تنها به دنبال طعم شيرين آب نبات چوبي كودكي ام زندگي خواهم كرد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی