بدون عنوان
تقدير چنين بود تقدرير چنين بود كه من سالها در انتظار فرشته اي بمانم كه در دوردستها شايد انتظار مرا مي كشيد تقدير چنين بود زيرباران نشانه اي از خداوند پيداكنم تقدير چنين بود كه من با موسيقي گلها انتظار را به پايان رسانم تنهايي مرا دنبال ميكند هر جا كه باشم ومن گريزان از تنهايي تقدير چنين بود آسمان دلم بارانيست تنها دعا مرا ميخواند سبزي روحم رو به خزان است تقدير چنين است من بهار را ميخوانم ،در زمستان شكوفه را فرياد زدم تقدير چنين بود تقدير چنين است كه مقرر گرديد ودعا تنها به سراغم آمد وبه من قول بهار ديگري داد تقدير چنين بود ...
نویسنده :
کفشدوزک
10:07