من تنها کفشدوزکی هستم که خدارا دید

بدون عنوان

بي قرارم  از اين همه اتفاق دلم جايگاه سبزي ميخواهد   كه ستاره هارا با چشمانم بچينم خداوندا صبر سبزم كي به پايان ميرسد وآسمان ابريم كي آفتابي خواهد شد شب ها تا كي شب تابها به ديدارم نخواهند آمد وماهيان تا كي پري دريايي را تنها مي گذارند و ماه كي به ديدارم مي آيد امروز شقايقي ديدم عاشق ونميدانست كه عشق به ديدارش آمده كلبه اي ديدم كه فكر ميكرد خراب شده و غافل از آن بود كه كفشدوزكي در آن لانه گزيده و پرنده اي در كنج گرمخانه آواز سر ميدهد  وتخمهايش به سر در آورده اند آن طرف تر در كنار ميز غذاي آشپز خانه يك ليوان چوبي بود :ه آب باران را براي  ...
31 خرداد 1391

بدون عنوان

گفت من يه دوست ميخوام گفت توميتوني اهليم كني گفت اون وقت چي ميشه گفت اگه اهليم كردي ميتوني هر كاري دلت خواست باهام بكني
31 خرداد 1391

بدون عنوان

بي قرارم از اين همه اتفاق دلم جايگاه سبزي ميخواهد كه ستاره هارا با چشمانم بچينم خداوندا صبر سبزم كي به پايان ميرسد وآسمان ابريم كي آفتابي خواهد شد شب ها تا كي شب تابها به ديدارم نخواهند آمد وماهيان تا كي پري دريايي را تنها مي گذارند و ماه كي به ديدارم مي آيد امروز شقايقي ديدم عاشق ونميدانست كه عشق به ديدارش آمده كلبه اي ديدم كه فكر ميكرد خراب شده و غافل از آن بود كه كفشدوزكي در آن لانه گزيده و پرنده اي در كنج گرمخانه آواز سر ميدهد وتخمهايش به سر در آورده اند آن طرف تر در كنار ميز غذاي آشپز خانه يك ليوان چوبي بود :ه آب باران را براي كفشدوزك جمع...
31 خرداد 1391

بدون عنوان

گفت من يه دوست ميخوام گفت توميتوني اهليم كني گفت اون وقت چي ميشه گفت اگه اهليم كردي ميتوني هر كاري دلت خواست باهام بكني
31 خرداد 1391