بدون عنوان
روزی یه مسافر کوچولویی دنبال یه خونه میگشت یه خونه که پنجره هاش شکلاتی بود و درش از آب نبات ساخته شده بود توی اتاق خوابش یه تخت از بیسکویت کرمدار بود و بالای سرش یه ستاره چراغ خوابش وای چه اتاق قشنگی میشد اگه مامانش شبا موقع خواب براش قصه اومدنش رو تعریف میکرد و صبحا باباییش یا آهنگ خورشید خانم از خواب بیدارش میکرد مسافر کوچولو چمدونشو بسته بود اما آخه چه جوری کجا باید یکی رو پیدا میکرد که پنجره شکلاتی داشته باشه و درش آب نباتی باشه یه هو یه صدایی از یه فرشته بهش رسید بیا بیا مسافر کوچولوی من من پنجرمو از شکلات ساختم از یه آب نبات هم یه در خوشکل میسازم یه رختخواب با بیسکویت کرم دار که وقتی میخواب نرم...
نویسنده :
کفشدوزک
11:57