تولدت مبارک همسر مهربانم
امروز روز تولدت تو باز تنهایی
ومن چقدر دوست داشتم امروز به تو فرشته ای هدیه دهم که تو را خوشحال کنم
دستانم به اندازه لخت شدن درختان در زمستان خالیست
چقدر دوست داشتم امروز بهترین خبر زندگی را با دستانم به تو هدیه کنم
اما چه کنم در دستانم فقط بارانی از اشک جاریست ومن جز این چیزی برایت در دستانم ندارم
وقتی خورشید تابستانی آخرین نفسها را میزند و دیگر توان گرم کردن را از دست داده
من توانای روشن کردن شمع تولدت نیستم
فرشته تنهایی من در آن بالا ایستاده وبه من مینگرد اما تا خدا نخواهد هیچ کاری از او ساخته نیست
من تنهایم تو تنها و میدانم که فقط آمدن فرشته مهربانی میتواند بهترین هدیه تولد امسالت باشد
اما چه کنم دستانم خالیست
بزرگ شدن یک ساله ات را باز امسال با تنهایی عشقمان که فقط فرشته ای کم دارد جشن میگیریم
وقت فوت کردن شمعت برای آمدن فرشته زندگیمان دعا کن دستانم خالیست