بدون عنوان
بدون عنوان
شربت عسل در رمضان
شيريني شربت زعفران شيريني شيرينه باميه در رمضان شيريني يك جام عسل را در ماه تو چشييدم خداوندا دوستانم را تنها نگذار نگذار سفره مان خالي بماند امروز فرشته ها افطار با جام عسل جشن گرفتند پايكوبي كردند خداوندا طعم شيرينش را ارزاني دار به همه دوستانمان
نویسنده :
کفشدوزک
13:03
شربت عسل در رمضان
شيريني شربت زعفران شيريني شيرينه باميه در رمضان شيريني يك جام عسل را در ماه تو چشييدم خداوندا دوستانم را تنها نگذار نگذار سفره مان خالي بماند امروز فرشته ها افطار با جام عسل جشن گرفتند پايكوبي كردند خداوندا طعم شيرينش را ارزاني دار به همه دوستانمان
نویسنده :
کفشدوزک
13:03
برای گندم طلایی
براي گندم خوشه اي چيدم وسر سفره افطار هديه اي داد به من او برايم يك سبد آرزو پيشكش كرد نان گندم سيب روزها چقدر زيبايند دم افطار صداي فرشته اي را شنيدم كه به دوستم با دستهاي كوچكش گندمي تعارف ميكرد سفره زيبايش پر بود از عطر گلاب سفره اش با گندم كامل شد هديه اي كه خدا با مهرباني برايش فرستاد آخر سر سفره تاديروز جاي گندم خالي بود بركتي كه خدا از هيچ بنده اي دريغ نميكرد وتنهايي تنها ديگر نميماند با گندم وصدايي آمد يك فرشته با مداد رنگي سفره افتار را ميكرد نقاشي وطلايي رنگي از خدا هديه اي بر سفره يك دانه گندم ميكشيد او آرام وخدا را ميكرد صدا خوشه اي گندم خواست واز او خواست دگر بر سر سفره هيچ كسي رنگي نكشد ...
نویسنده :
کفشدوزک
11:36
برای گندم طلایی
براي گندم خوشه اي چيدم وسر سفره افطار هديه اي داد به من او برايم يك سبد آرزو پيشكش كرد نان گندم سيب روزها چقدر زيبايند دم افطار صداي فرشته اي را شنيدم كه به دوستم با دستهاي كوچكش گندمي تعارف ميكرد سفره زيبايش پر بود از عطر گلاب سفره اش با گندم كامل شد هديه اي كه خدا با مهرباني برايش فرستاد آخر سر سفره تاديروز جاي گندم خالي بود بركتي كه خدا از هيچ بنده اي دريغ نميكرد وتنهايي تنها ديگر نميماند با گندم وصدايي آمد يك فرشته با مداد رنگي سفره افتار را ميكرد نقاشي وطلايي رنگي از خدا هديه اي بر سفره يك دانه گندم ميكشيد او آرام وخدا را ميكرد صدا خوشه اي گندم خواست واز او خواست دگر بر سر سفره هيچ كسي رنگي نكشد ...
نویسنده :
کفشدوزک
11:36
هديه ام را گرفتم حالا ممنونم
خدايا هديه ام را حالا فرستادي ماهي ها رقصيدند وستاره هاي درياييييييييييييييييييييييييييييي آواز ميخوانند و يك صدف آرام و مبهوت ايستاده و نگاهش را بر نميدارد اي آفريننده ستاره هاي دريايي ديشب ستاره هاي آسمانت به صدف چشمك ميزدندن صدايش را به گوشم رساندي ومن معجزه خداوننننننننننننننننننننننننننننننند را يك بار ديگر با چشمانم ديدم صدفي كه ديگر تنها نيست او يك مرواريييييييييييييييييييييييييييد همراه داشت و باز مبهوت بوددددددددددددددددددددددد همين حالا اولين سفره ماهت را گستراندي از همين حالا دوستانم را يكي يكي از ميوه باغت بده و از آرامش آنها را سيييييييييييييييييراااااااااااااااااااااااب كن خدايا اي آفريننده زمين و آسما...
نویسنده :
کفشدوزک
9:55
هديه ام را گرفتم حالا ممنونم
خدايا هديه ام را حالا فرستادي ماهي ها رقصيدند وستاره هاي درياييييييييييييييييييييييييييييي آواز ميخوانند و يك صدف آرام و مبهوت ايستاده و نگاهش را بر نميدارد اي آفريننده ستاره هاي دريايي ديشب ستاره هاي آسمانت به صدف چشمك ميزدندن صدايش را به گوشم رساندي ومن معجزه خداوننننننننننننننننننننننننننننننند را يك بار ديگر با چشمانم ديدم صدفي كه ديگر تنها نيست او يك مرواريييييييييييييييييييييييييييد همراه داشت و باز مبهوت بوددددددددددددددددددددددد همين حالا اولين سفره ماهت را گستراندي از همين حالا دوستانم را يكي يكي از ميوه باغت بده و از آرامش آنها را سيييييييييييييييييراااااااااااااااااااااااب كن خدايا اي آفريننده زمين و آسمان من با تو ديگ...
نویسنده :
کفشدوزک
9:55
برای دکترم پاکروش که دستانش مرا یاد قدرت خداوند میاندازد
دیروز دوباره تو را دیدم . نمیدانم موهای سپیدت چرا روحم را آرام میکند .جواب سوالهای مرانداده آرام شدم در چشمانت نوری بود که به من امید هدیه میداد و در صدای فریادت سکوتی بود که به من احساس یک نسیم در یک صبح بهاری را داد در دستانت نوری بود که روشنایی مهتاب به آن خیره میشد ونفست مرا یاد مسیح میانداخت وای که خداوند چه هدیه ای به مادرت ارزانی داد هدیه ای پاک هر زمان که به تو نگاه میکنم از خدا میخواهم به من ودوستانم فرشته ای از رنگ تو برایم نقاشی کند در ماهی که ما مهمان خداییم .سفره اش پر باشد از عطر گل یاس آسمانی دیگر نمخواهم سر سفره ات من و دوستانم تنها باشیم برایمان فرشته ای از رنگ مهربانی ارزانی دار ...
نویسنده :
کفشدوزک
9:02