من تنها کفشدوزکی هستم که خدارا دید

بدون عنوان

وقتی آسمانت به قدر ی بلند است که  دستانم همیشه آرزوی چیدن ستاره هایت را دارد وقتی خورشیدت به قدری گرم است که هر سرمایی تاب ایستادن روبرویش را ندارد وقتی روزت آنقدر روشن است حتی وقتی چشمانم را میبندم خوابم نمیبرد وقتی پیچکان وحشی باغت آنقدر سبزند که هر نقاشی را که میکشم مداد رنگی سبزی به این زیبایی پیدا نخواهم کرد . وقتی آنقدر صدا هست که دیگر فریادم را کسی نمیشنود وقتی در پیچ و خم زندگی آنقدر  دویدم که راه را گم کرده ام وقتی بارانت آنقدر زیاد بود که چتر هم خیسم میکرد وقتی دریایت آنقدر عمیق هست که جز غرق شدن چاره ای نمیبینم خدایا وقتی همه چیزت آنقدر بزرگ هست که دستانم به هیچ کجا هم نمیرسند دستانم را تو بگیر که تنهای...
14 مرداد 1392

در پناه تو

تو اینقدر بزرگی که آسمون به این بزرگی با این همه ستاره هاشو خلق کردی تو اینقدر ای مهربون بزرگی که ماه به این قشنگی رو خلق کردی که بعضی وقتا به من لبخند میزنه تو اینقدر بزرگی که خورشیدو خلق کردی که خونه های مارو روشن کنه گرم کنه تو اینقدر بزرگی که این همه رنگ رو به آسونی خلق کردی تو اینقدر بزرگی که یه درخت خلق کردی تو کویر آدم زیر سایش چه آرامشی داره تو اینقدر بزرگی که وقتی به یه توت فرنگی نگاه میکنم زیباییش منو مبهوت میکنه ساعت ها تو اینقدر بزرگی که معجزه مثل خوردن آب برات راحته وتو اینقدر بزرگیییییییییییییییی.................   مهربونم  چی میشد تو آسمون ÷ر از ستاره یه ستاره برای من میزاشتی یه ماه که برام لبخ...
26 خرداد 1392

فرشته تنهایی من و دوستام

وقتی پول نداری یه دو ریالی برات میلیونها تومن ارزش داره وقتی حوصله نداری یه سایه درخت برات مثل یه جنگل پر از گل و گیاه و پرنده و یه آبشار خوش صدا ارزش داره وقتی نمیتونی مکه بری یه سقا خونه برات مثل یه حج واجب ارزش داره حتی اگه جایی برای دور زدن نداشته باشه یه شمع مثل ده تا دور زدنه وقتی خسته ای یه رختخواب نرم برات مثل اینه که تو ابرا خوابیده باشی وقتی نا امیدی یه خبر خوب برات مثل یه اتفاق تاریخی بزرگ ارزش داره وقتی تو کلبه تنهاییت هیچ صدایی نمیاد صدای گریه یه فرشته کوچولو برات مثل آهنگ آسمانی حضرت داود به نظر میرسه ولی وقتی سردته  وقتی خیلی خیلی سردته دیگه هیچ چیز نمیتونه گرمت کنه جز نگاه آروم یه فرشته کوچولوی معصوم وقتی ب...
20 خرداد 1392

رقص فرشته ها

خداوندا یا به من آرامش عطا کن یا به من صبر بده که هر چه از تو رسد را پذیرا هستم . تورا دوست دارم مرا دوست داشته باش تو همدم تنهاییم هستی . وقتی کسی کنارم نیست تو هستی که من گرمای وجودت را حس میکنم ولی مدتهاست که سردم است وتو  مرا  در تنهایی سرد درنا کجا آباد رها کرده ای و در این گرد باد تنهایی من به کجا پرت میشوم  خداوندا من تنهاییم  اگر فرشته هایت را به من نمیدهی مرا به جایی ببر که فرشته هایت آنجا برایت میرقصند
7 خرداد 1392

هر چه از دوست رسد نیکوست

خداوندا تنها تر از همیشه ام  ودر این تنهایی من به دنبال زندگی بودم بااین درد جان افزا  وقتی دستانم توانایی محکم بودن را ندارند وقتی تنم میلرزد  و وقتی سنگینی این همه نگاه بر سرم ضربه میزند زندگی دیگر برای چه چیزی ادامه این جاده برایم سخت است وقتی هیچ مسیری معلوم نیست تنهاییم بوی مرگ میدهد و من مرگ را همانند یک مادر میبینم که مرا در آغوشش میکشاند شاید آرامش ابدی برای من بهتر از تنهایی رو به زوالم باشد خسته ام خسته از مردم این روزگار ا ز نگاه نگران مادر از بی رحمی کسی که مرا دوست میدارد و از بیرحمی کسی که همیشه تنهایم نگذاشته خداوندا اگر وجود داری مرا در آغوش بگیر که ÷ناهگاهی میخواهم همچون کودکی که تازه &d...
7 خرداد 1392

خرنوب عسل ودارچین برای کم تحرکی اسپرم

بیشتر عطاری ها دارن البته با فلوس فرق داره و یه وقت اشتباهی عطاری ها فلوس رو بهتون ندن 6 یا 7 تا رو یه کم ریز کنید و به مدت 20 دقیقه داخل آبی که در حال جوشه بندازین بعد 20 دقیقه خاموش کنید و بزارین 7 دقیقه بمونه توش بعد تیکه ها رو آز آب بردارین و آبشو یه هفته صبحها ناشتا و شبها قبل خواب بدین به همسراتون بعد 1 هفته فقط به مدت سه ماه شبها بدین بخورن هر سری هم برای یه هفته آماده کنید یعنی 1 یا 2 لیوان آب جوش خرنوب و بی‌تحرکی اسپرم در مردان تعداد طبیعی اسپرم، 40 میلیون در میلی‌لیتر و بیشتر می‌باشد. با کاهش این مقدار احتمال حامله ماندن خانم کاهش می‌یابد آنچه اهمیت دارد فقط تعداد کل اسپرم نیست، حتی اگر مقدار اسپرم در حد طب...
31 ارديبهشت 1392

سکوتی که با خنده هایت روزی همچون گل شکفته خواهد شد آرزوی من است

سکوتی که مرا میشکند وسینه ام را مملو از درد میکند تو هستی و خود نمیدانی وقتی صدای خنده هایت را در رویاهایم میشنوم بغض تمام وجودم را میگیرد وتو خود نمیدانی وقتی به کودکیام فکر میکنم عروسک زیبایی را که هدیه مادر مهربانم برای تولدم بود را به یاد میآورم میخندید گریه میکرد موهایش را شانه میکردم تو بودی و خود نمیدانستی وقتی تنهاییم را با رویای داشتن تو پر کردم و سکوتم را گریه هایم میشکست گریه هایی که رویای با تو بودن را آرزو دارد اما باز نمیدانی وقتی بودنت برایم آرزوست نبودنت را به رخ میکشی و خود نمیدانی دلم میخوااهد رویایم را با آمدنت به واقعیتی شیرین تبدیل کنی پس چرا نمیآیی وآن زمان که سکوتم به خنده های آسمانیت تبدیل میشود وخانه ای...
10 ارديبهشت 1392