رقصان در باد
در جاده كه بودم آماده شدن درختان را براي خواب زمستاني ميديدم در جاده كه بودم يكي يكي درختها لباس سبزشان را از تن بيرون ميكردند در جاده كه بودم ديدم كه پاييز لباس قرمز و زرد و نارنجي را آماده ميكند در جاده كه بودم پاييز با مهر كودكان را براي مدرسه آماده ميكرد در جاده كه بودم دلم ميخواست پاييز يك لباس قرمز برايم هديه ميداد با مهر در جاده كه بودم فكر كردم كه چقدر خسته ام مانند درختان در جاده كه بودمدلم ميخواست لباس خواب قرمزي تن كنم و وقتي از خواب بيدار ميشدم مانند درختان تولد دوباره بهار را ميديدم از بي برگي خسته ام من تولد گلها و پرنده ها را روي درختان ديدم واز بهار تولد فرشته اي را ...
نویسنده :
کفشدوزک
10:18