من تنها کفشدوزکی هستم که خدارا دید

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

هوا سرد است ومن در اين سرماي وانفسا به دنبال تو ميگردم هوا سرد است ويك آهو سراسيمه به دنبال تو ميگردد هوا سرد است در اين سرما آفتاب هم به دنبال تو ميگردد هوا سرد است ويك حس قريبي به من ميگفت در اين سرماي ويران گر پيدا كردنت  سخت است هوا سرد است وزخمي من  به تن دارم كه درمان كردنش سخت است در اين سرما كه فصل كوچ و تنهاييست تو تنها مرحم زخم دل مايي و ما تنهاي تنهايم هوا سرد است آسمان ديشب به حال ما ميگريد وبرگها آرام آرام ميريزند   ومن از پشت پنجره ديدم  آسماني را كه پر بو از ستاره ولي من دنبال يك فرشته ميگشتم كه باشد مر حمي بر زخمهايم و من در رويايم مي ديدم رقص ب...
7 آبان 1391

یا ضامن آهو

ترنم نسیم صبحگاحی امروز رسیدن به آرزوهایم را نوید داد میخواهم چشمان آهوان را در گرو گنبدش بگذارم میخواهم آهنگ زندگی را شاد بنوازم میخواهم جاده شب زندگی را با آهویی به صبح برسانم که تو ضامنش بودی میخواهم صبح فردای من و دوستانم با مهربانی تو پر باشد از آهوانی که فرشته هارا برای من و دوستانم به ارمغان میآورند میخواهم روز تولد تو رو زآمدن فرشته های آسمانی به این زمین خاکی را جشن بگیرم ای نجات دهنده آهو   ...
6 مهر 1391

دیگه صبرم تموم شده دیگه تنهایی خیلی اذیتم میکنه

آسمون پاییز تو تنهایی خیلی دلگیره بچه که بودم عین خیالم نبود که زمان داره چه جوری میگذره باز ی و شادی و شیطونی حالا که بزرگ شدم منتظر یه نشونه ای از بچگیم هستم یادمه تو یه غروب پاییزی دلم خیلی گرفته بود یادمه کلاس دوم ابتدایی با خالم تو خیابون بغل پارک شهر راه میرفتم که بهش گفتم عشق من از نور خورشید بالاتر است به خوشید نگاه کردم و اینو گفتم الان که به اون روز فکر میکنم میبینم اون روز هیچی از عشق نمدونستم اما الان آیا چیزی از عشق  حالیمه؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!! دوست دارم عزیزم فقط با عشق تو میتونم بار این تنهایی رو  به دوش بکشم خدایا تو این جاده زندگی ما فقط یه فرشته کم داریم مارو تنها نذار ...
5 مهر 1391

تولدت مبارک همسر مهربانم

امروز روز تولدت تو باز تنهایی ومن چقدر دوست داشتم امروز به تو فرشته ای هدیه دهم که تو را خوشحال کنم دستانم به اندازه لخت شدن درختان در زمستان خالیست    چقدر دوست داشتم امروز بهترین خبر زندگی را با دستانم به تو هدیه کنم اما چه کنم در دستانم فقط بارانی از اشک جاریست ومن جز این چیزی برایت در دستانم ندارم وقتی خورشید تابستانی آخرین نفسها را میزند و دیگر توان گرم کردن را از دست داده من توانای روشن کردن شمع تولدت نیستم  فرشته تنهایی من در آن بالا ایستاده وبه من مینگرد اما تا خدا نخواهد هیچ کاری از او ساخته نیست من تنهایم تو تنها و میدانم که فقط آمدن فرشته مهربانی میتواند بهترین هدیه تولد...
1 مهر 1391

تولدت مبارک همسر مهربانم

امروز روز تولدت تو باز تنهایی ومن چقدر دوست داشتم امروز به تو فرشته ای هدیه دهم که تو را خوشحال کنم دستانم به اندازه لخت شدن درختان در زمستان خالیست چقدر دوست داشتم امروز بهترین خبر زندگی را با دستانم به تو هدیه کنم اما چه کنم در دستانم فقط بارانی از اشک جاریست ومن جز این چیزی برایت در دستانم ندارم وقتی خورشید تابستانی آخرین نفسها را میزند و دیگر توان گرم کردن را از دست داده من توانای روشن کردن شمع تولدت نیستم فرشته تنهایی من در آن بالا ایستاده وبه من مینگرد اما تا خدا نخواهد هیچ کاری از او ساخته نیست من تنهایم تو تنها و میدانم که فقط آمدن فرشته مهربانی میتواند بهترین هدیه تولد امسالت ...
1 مهر 1391

تقدیم به خاله عزیز

هنوز  كوچ پرستو ها تمام نشده برايت مهمان آمد هنوز لالايي باد در كو چه پس كوچه هاي سكوت برگها را نرخسانده برايت مهمان آمد خداوندا صدايم را هنوز اولين روز پاييز نيامده شنيدي كم كم پرندگان براي فصل كوچ آماده ميشدند كه برايش مهمان آمد خاله عزيزم الان مهمان دار فرشته هاي آسمانيست هنوز هوا سرد نشده فصل پرواز فرشته ها آغاز شد خداوندا تا درختان سرو پيچك ها را تحمل ميكنند بارانت را بباران هنوز درختان شكوفه نزده برايت مهمان آمد خاله جانم رسيدن فرشته هايت به زمين مبارك باد هنوز هوا سرد نشده گرماي وجودت شكوفه هاي لبان مارا باز ميكند و قايق تنهايي يكي يكي مسافرانش را سوار خداوندا در اين مهر زي...
1 مهر 1391

تقدیم به خاله عزیز

هنوز كوچ پرستو ها تمام نشده برايت مهمان آمد هنوز لالايي باد در كو چه پس كوچه هاي سكوت برگها را نرخسانده برايت مهمان آمد خداوندا صدايم را هنوز اولين روز پاييز نيامده شنيدي كم كم پرندگان براي فصل كوچ آماده ميشدند كه برايش مهمان آمد خاله عزيزم الان مهمان دار فرشته هاي آسمانيست هنوز هوا سرد نشده فصل پرواز فرشته ها آغاز شد خداوندا تا درختان سرو پيچك ها را تحمل ميكنند بارانت را بباران هنوز درختان شكوفه نزده برايت مهمان آمد خاله جانم رسيدن فرشته هايت به زمين مبارك باد هنوز هوا سرد نشده گرماي وجودت شكوفه هاي لبان مارا باز ميكند و قايق تنهايي يكي يكي مسافرانش را سوار خداوندا در اين ...
1 مهر 1391

رقصان در باد

در جاده كه بودم آماده شدن درختان را براي خواب زمستاني ميديدم در جاده كه بودم يكي يكي درختها لباس سبزشان را از تن بيرون ميكردند در جاده كه بودم ديدم كه پاييز لباس قرمز و زرد و نارنجي را آماده ميكند در جاده كه بودم پاييز با مهر كودكان را براي مدرسه آماده ميكرد در جاده كه بودم دلم ميخواست پاييز يك لباس قرمز برايم هديه ميداد با مهر در جاده كه بودم فكر كردم كه چقدر خسته ام مانند درختان در جاده كه بودمدلم ميخواست لباس خواب قرمزي تن كنم و وقتي از خواب بيدار ميشدم مانند درختان تولد دوباره بهار را ميديدم از بي برگي خسته ام من تولد گلها و پرنده ها را روي درختان ديدم واز بهار تولد فرشته اي را آرزو كردم ...
27 شهريور 1391